- بازی کنسول
- بازی کامپیوتر
- بازی اکشن
- بازی استراژی
- بازی فکری
- بازیxbox
- تلفن همراه
- بازی اندروید
- نرم افزار موبایل
- ios
- نرم افزار
- نرم افزار ویندوز
- نرم افزار کاربردی
- نرم افزار پر کار برد
- دانلود فیلم وعکس
- دانلود فیلم
- دانلود عکس
- اطلاعات عمومی
- اطلاعات عمومی
- لطیفه
- دانلود موزیک
- دانلود موزیک بی کلام و باکلام
- دانلودموزیک ماه محرم
- انیمشین
- انیمیشن و کارتون
- مستند
- مستند های جالب
- دانلود اخبار
- دانلود اخبار به صورت پی دی اف
- بازی های فوق فشرده
- بازی های فوق فشرده برایpc
- دانلود نوحه
- دانلود نوحه محرم
- مقاله
- مقاله
- نمونه سوالات هفتمی ها
- نمی دونم
- آخرین نسخه دانلود منیجر Internet Download Manager 6.21.7 Final
- دانلود موسیقی های متن انیمیشن Mark Mancina – Planes Fire & Rescue 2014
- دانلود بازی Super Comboman برای PC
- دانلود McAfee Stinger 12.1.0.1030 – پاکسازی آسان ویروس ها
- دانلود زیارت جامعه کبیره با صدای مداحان مشهور
- دانلود بازی Dead Rising 3 برای PC
- دانلود قالب دانلود ها
- دانلود اهنگ جدید تیتراژ فاطما گل
- نرم افزار مرورگر فایرفاکس ۶۴ بیتی Waterfox v35.0.1 + Cyberfox v35.0.1
- دانلود بازی Beach Buggy Racing – ویندوز فون
- دانلود فصل اول مستند Bizarre Foods-Delicious Destinations Season 1 2015
- رایت انواع لوح های فشرده BurnAware Professional v7.8
- نرم افزار کد نویسی هوشمند Blumentals WeBuilder 13.2.0.164
- دانلود بازی Magicka 2 برای PC
- دانلود آخرین نسخه مرورگر فایرفاکس Mozilla Firefox 38.0
- دانلود Avast! Offline Update 2015-06-06 - آپدیت آفلاین آنتی ویروس اوست
- دانلود انیمیشن سینمایی سیندرلا – Cinderella 2015
- دانلود بازی GRID Autosport برای PC
- دانلود مجموعه والپیپر مخصوص ماه مبارک رمضان
- نرم افزار پیام رسان تلگرام Telegram Messenger V3.0 – آیفون و آیپد
- نرم افزار پیام رسان Telegram v3.0.0 مخصوص اندروید
- دانلود مراسم احیای شب بیست و سوم ماه مبارک رمضان ۹۴ با مداحی سیدمهدی میرداماد
- دانلود برنامه جالب SelfieCity سلفی سیتی
ترکت میکنم ، تا هر سه راحت شویم …
من ، تو و رقیبم
من از قید تو ، او از قید من و تو از قید خیانت …
غــرقِ سکـــــوت مي شوم
وقتي که تـــو ،
عشــــق را در چشمانِ خيس مـــن
ناديـــده مي گيــــري...!
لینک ثبت نام:http://cafelink.ir/account/register/euE0lYSPe0GdOBIZZq91ug
یا تشکر دوستدار شما هادی
این سوی زندگی من و تو هستیم و آن سوی دیگر سر نوشت !
این سو دستها در دست هم است و آن سو عاقبت این عشق !
به راستی آخر این داستان چگونه است ؟ تلخ یا شیرین ؟
سهم من و تو جدایی است یا برابر است با تولد زندگی مان ؟
چه زیباست لحظه ای که من به
سهم خویش رسیده باشم و تو نیز به ارزوی خود !
چه زیباست لحظه ای که سر نوشت
با دسته گلی سرخ به استقبال ما خواهد آمد!
چه تلخ است لحظه جدایی ما و چه غم انگیز است لحظه خداحافظی ما !
این سوی زندگی ما در تب و تاب یک دیدار می باشیم ....
و آن سوی زندگی یک علامت سوال در آخر قصه من و تو دیده می شود !
آیا ما به هم میرسیم یا نمیرسیم ؟
سرانجام این داستان به کجا ختم خواهد شد ؟
یادته روزهای برفی؟ یادته ؟
خراب شدن آدم برفی، یادته ؟
یادته گریه می کردی از ته
شالوکلاه دماغ یخی یادته ؟
یادته روزای برفی؟ یادته ؟
می گذشت اما به سختی، یادته؟
گلوله های برفی لبها به رنگ قرمز
تو رفتی و من موندم گفتی خداحافظ
سورخوردن روی برفا، عجب چه خندهای
قول داده بودی بری زودی پیشم بیایی
گلوله های برفی یکی بعد اون یکی
سورخوردن و تاب خوردن تو رویاهای یخی
قول داده بودی بری زودی پیشم بیای
من موندم و یه تاب اونم خالی خالی
شال دور گردنو خودم بافتم با زحمت
توگره شو باز کردی پسش دادی چه راهت
اون روزا هواسرد سرد تو بودی تو خیابون
گلوله یخ یادمه دلو شکستی چه آسون
کم رویی هات یادمه لبخندهای عاشقونت
گفتی خدانگهدار رفتی از پیشم چه راحت
خداحافظ روزای برفی
گل نازم دلم تنگه نذاشتن پیش هم باشیم
باید هر دو جدا از هم شریك درد و غم باشیم
دلم تنگه گل نازم منم مثل تو دلگیرم
میدونم عاقبت یك شب از این دلتنگی میمیرم
دلم تنگه گل نازم نگی از تو جدا بودم
اگه پرسیدن اون كی بود نگی من بی وفا بودم
بر قاب خیس پنجره مانده نگاه من
امشب چقدر جای تو خالیست ماه من
دردی عمیق بر دل من چنگ میزند
این واژه های زخمی و صادق گواه من
راهی به آسمان تو پیدا نمیکنم
بی فایده ست پر زدن گاه گاه من
تا باورت شود که چه دلتنگ مانده ام
بگذر شبی ز تنگ غروب نگاه من
من یوسفانه چشم امیدم به سوی توست
ای مهربان عبور کن از پیش چاه من
آن روزها که عشق قبولم نکرده بود
بی موج بود زندگی روبراه من
تنهاخطای زندگیم عشق بود وبس
روکن به من قشنگ ترین اشتباه من
دارم هرشب میام از خونه بیرون،هوای خونه سنگینه.
بازم با گریه خوابم برد بازم خواب تو رو دیدم دوباره ،.چقدر غمگین و تنهام چفدر میخوام که باز بارون بباره..............
کار دنیا رو باش واسه هرکی میمیری واسه یکی دیگه میمیره ،یکی هم که پیدا میشه واسه تو میمیره دلت دست کمش میگیره
دلم حق داری عاشق باشی ولی بدون که این راهش نیست ،کسی رو نمیشه به زور عاشق کرد یه وقتایی چیزی سهم تو نیست..........................
امسال هم مثل هر سال بدون تو تموم شد..خسته شدم از اینکه تنهایی بشینم تو کنج اتاقم هی عکساتو ببینم.خسته شدم میخوام یادم بره که هستم.من از همه ی دنیا دلگیرم و خسته ام.
این عید رو نمیخوام...................................
یه جورایی هوای تو به من حس جنون میده ،یه جوری عاشقم کردی که هرکی دیده فهمیده......................
چه خبر؟مار و نمی دیدید خوش میگذشت وبلاگ گردی؟منم خوبم،البته این مدت که نبودم مثل
این لحظه که دارم پست جدیدم رو مینویسم حالم خوب نبود!میپرسید چرا؟!داستانش مفصله! ولی خلاصه میگم تا
نگید سامان یه مدت اومد فضای وبلاگ رو با شعرهای بی وزن و بی قافیه و بی مفهومش پر کرد آخرش هم یه دفعه
غیبش زد و حتی یک خداحافظی خشک و خالی هم نکرد و رفت.
داستان از اونجا شروع شد که من در یک شرکت به عنوان حسابدار استخدام شدم،صبح ساعت 8 می رفتم
سر کار و شب ساعت 7 برمیگشتم خونه.فرصت نداشتم واسه شام خوردن!چه برسه به اینکه بیام وبلاگ گردی!
خلاصه یه روز از این روزها که داشتم از سر کار برمیگشتم تصمیم گرفتم که باید امروز برم سری به وبلاگ بزنم ولی
از قضای بد نگو جناب بلاگفا راضی به برگشتن ما نبود و آه اش ما رو گرفت،می گید چطور؟! نگو از بس سرم
مشغول حساب و کتاب بود که یادم رفته بود ناهار بخورم!واسه همین ساعت 6 شب تصمیم به خوردن
ناهار(!)گرفتم.
مسیرم رو کج کردم و رفتم سراغ یک غذاخوری!ناهار وبه عبارتی شامم رو که خوردم رفتم مغازه بغلی که نفسم رو
تازه کنم(قلیونی بکشم)که کاش نمیرفتم!نگو دزدان از خدا بی خبر طرح و نقشه ها کشیدن برای دزدین ماشین
اینجانب،که با سعی و ممارستی که به خرج داده بودند تا من نفسم رو تازه کنم کارشون رو تموم کرده بودن و
الفرار! القصه من از همه جا بی خبر تا اومدم بیرون که برسم خدمت شما عزیزان دیدم که ماشین سرجاش
نیست.
خلاصه یه مدتی در جست و جوی ماشین بودم ولی به نتیجه نرسیدم.همین طور که داشتم مثل حاج زنبور عسل
که داشت دنبال مادرش میگشت و من هم دنبال ماشین(نقطه مشترک:هیچ کدوممون به نتیجه نرسیدیم!) یکی
از دوستام یه تلنگری به هم زد،میدونید چی گفت؟!یکی از آیات قرآنرو برام خوند با این مضمون که" شاید شما
چیزی رو بخواهید ولی در اون کار شری برای شما باشه" با شنیدن این حرف خشکم زد،مثل کسی که یه پارچ آب
یخ روش ریخته باشن!شاید اگه ماشین رو نمی دزدیدن،تو مسیر تصادف میکردم و الان پویا داشت اعلامیه ترحیمم
رو به عنوان پست جدید می ذاشت تو صفحه اول وبلاگ،یا نه !شاید من با یه آدم تصادف می کردم و باعث بدبختی
یه خانواده می شدم!شاید هم هیچ اتفاقی نمی افتاد!شاید هم من دارم الان به خودم روحیه میدم!کی میدونه
قرار بود چه اتفاقی بیفته؟!ولی هرچی که هست من به خدایی اعتقاد دارم که صلاح کار من رو بیشتر از همه،
حتی بیشتر از خودم میدونه!
گر ایزد ببندد ز حکمت دری ز رحمت گشاید در دیگری
پس نوشت :ضمنا از وقتی که این اتفاق واسم افتاده برنامه مغزم تغییر کرده و فقط شعر ترکی به ذهنم می یاد،در
تلاشم برای نصب دوباره برنامه فارسی تا دوباره مزاحمتون بشم!
مـــیـــخـــواهـــم کـــه عـــشـــق خـــاصـــیـــت مـــــــــن بـــاشـــد
همه ی وجود من درد شده.پشت این سکوت من یه دنیا فریاد از خستگی ،از همه بریدم و به انتها رسیده این زندگی...................
عشق چیست ؟
به کوه گفتم عشق چیست؟ لرزید.
گاهی یه وقتا یه چیزا یه جایی می فهمی که دیگه دیر شده ،میری بگی که پشیمون شدی و میبینی که میگه دیر شده ،بدون من که چیزی از تو کم نمیشه..........................